آرشیو های وبلاگ
موضوعات وبلاگ
آخرین مطالب ارسالی
پیوند های روزانه
امکانات
آرشیو های وبلاگ
موضوعات وبلاگ
آخرین مطالب ارسالی
پیوند های روزانه
امکانات
چراغ مطالعه ی فوق العاده زیبا!
یه استادی بود هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت.
یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون....
قضیه به گوش استاد رسید (میدونید كه، توسط عده ای از آقا پسرهای جان بر كف!!!)، جلسه بعد استاد کمی دیر اومد سر کلاس و برای توجیه دیر آمدنش گفت: از انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده، رفتم جلو پرسیدم، گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن!
دخترا پا شدند كه برن بیرون، استاد گفت: کجا میرید، وقتش تموم شد، تا ساعت 10 بود...
انگار خـــــــدا تو صداشون کدئین تزریق کرده ...
با آدم که حرف میزنن دردا تسکین پیدا میکنن
مامانا رو میگم ...
سلامتی تک تکشون از صمیم قلب ♥
من :چه طوطی خوشگلی!
طوطی :چه طوطی خوشگلی!
من :هیس!
طوطی :هیس!
من :من یه گاگولم!
طوطی :تو یه گاگولی!
من :تو خوشگلی!
طوطی :مرسی گاگول!!
دفتر یادداشت روزانه دختر:
امروز باهاش بهم زدم بهش گفتم از اینکه باهاش هستم خوشحال نیستم ..
فکر کردم بهم میگه نرو بمون...اما اون گذاشت که برم...
به همین راحتی کسی رو که این همه دوسش داشتم و منتظرش بودم از دست دادم..............
دفتر یادداشت روزانه بسر:
امروز باهام بهم زد گفت از اینکه باهامه خوشحال نیست ...
انقدر خورد شدم که نتونستم بگم چرا؟!
میخواستم ازش بخوام که نره اما وقتی با من خوشحال نیست نمیتونم به زور نگهش دارم ....
به همین راحتی دختری رو انقدر عاشقش بودم از دست دادم...
از مردم دنیا سوال جالبی پرسیده شد و هیچكس جواب نداد!
سوال از این قرار بود:
"نظر خودتان را راجع به راه حل كمبود غذا در سایر كشور ها صادقانه بیان كنید؟ "
وجالب اینكه كسی جواب نداد!!!
چون در آفریقا كسی نمیدانست "غذا" یعنی چه!
در آسیا كسی نمیدانست "نظر" یعنی چه!
در اروپای شرقی كسی نمیدانست "صادقانه" یعنی چه!
در اروپای غربی كسی نمیدانست "كمبود" یعنی چه!
و در آمریكا كسی نمیدانست " سایر كشور ها " یعنی چه!!!
هه.....
همیــشه تو دلــت میگفــتی:
این مــگه باچــند نــفر دوســته که همیــــشه آنلایــنه؟
یه جمــله همــیشه یادت باشــه:
همیــشه آنلایــن تــرین ها تنــــهاترینــــند....
ﺍﻟـــــــﻮ ﺧــــــــﺪﺍ ﺟــــــــــﻮﻧﻢ
ﻣﮕﻪ ﺩﻧﯿﺎﺭﻭ ﻧﯿﺎﻓﺮﯾﺪﯼ ﺗﺎ ﺑﻨﺪﻩ ﻫﺎﺗﻮ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﯽ؟
ﻧﯿﮕﺎ ﮐﻦ ﺧﯿﻠﯿﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺍﺭﻥ ﺗﻘﻠﺐ ﻣﯿﮑﻨﻦ.
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﻝ ﻣﯿﺸﮑﻮﻧﻦ.
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻣن ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ.
ﯾﻪ ﻋﺪﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻦ.
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻘﯿﺮﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻦ.
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﺎ ﺣﺮﻓﺎﺷﻮﻥ ﺍﺷکمو ﺩﺭﻣﯿﺎﺭﻥ.
ﺧﺪﺍ ﭼﺮﺍ ﻫﯿﭽﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟
کسانی که زندگی خود را وقف بدست آورن منافع مادی و ثروت کرده اند به شما خواهند گفت که احساس خوشبختی را در اموال خود نمی یابند. خوشبختی هرگز انعکاس ثروتهای مادی یک شخص نیست، بلکه انعکاس ثروتهای معنوی و احساسی او است. خوشبختی انعکاس تعداد روابط دوستانه ای است که هر کس می تواند داشته باشد، انعکاس تعداد افرادی است که در طول زندگی خود توانسته خوشبخت و هدایت کند، و نتیجه قدرشناسی از داشته ها است و نه میزان نارضایتی از نداشته ها. قدردان داشته هایتان در زندگی باشید و تا می توانید در خوشبختی و هدایت دیگران تلاش کنید و زندگیتان را بخاطر آنچه که هم اکنون هست دوست بدارید.
بقیه ی تصاویر در ادامه مطلب ... :)
خانواده هنرمند دوبوویک در روسیه با همکاری هم تابلو های نفیس برجسته چوبی خلق میکنند. این خانواده در شهر بریانسک زندگی میکنند و از سال 1996 به تهیه این تابلو هایچوبی خارق العاده مشغولند. بیشتر آثار آنها در سایز 60 در 90 تهیه میکنند. تهیه هر تابلو ماه ها زمان میبرد و تا بحال بیش از 200 اثر تهیه کرده اند.
بقیه ی تصاویر در ادامه مطلب ...
میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد
بهت چی گفت ؟
جایی که میری مردمی داره که می شکننت .
نکنه غصه بخوری
من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی .
تو کوله بارت عشق میزارم که بگذری ،
قلب میزارم که جا بدی ،
اشک میدم که همراهیت کنه ،
و مـرگ که بدونی بر میگردی پیشم
روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب را درتمام آن منطقه دارد.
جمعيت زياد جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود و هيچ خدشهاي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق كردند كه قلب او به راستی زيباترين قلبي است كه تاكنون ديدهاند. مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت.
ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت كه قلب تو به زيبايي قلب من نيست. مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه كردند قلب او با قدرت تمام ميتپيد اما پر از زخم بود. قسمتهايي از قلب او برداشته شده و تكههايي جايگزين آن شده بود و آنها به راستی جاهاي خالي را به خوبي پر نكرده بودند براي همين گوشههايی دندانه دندانه درآن ديده ميشد. در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجود داشت كه هيچ تكهاي آن را پرنكرده بود، مردم كه به قلب پير مرد خيره شده بودند با خود ميگفتند كه چطور او ادعا ميكند كه زيباترين قلب را دارد؟
مرد جوان به پير مرد اشاره كرد و گفت تو حتماً شوخي ميكني؛ قلب خود را با قلب من مقايسه كن؛ قلب تو فقط مشتي رخم و بريدگي و خراش است .
پير مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظر ميرسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نميكنم. هر زخمي نشانگر انساني است كه من عشقم را به او دادهام، من بخشي از قلبم را جدا كردهام و به او بخشيدهام. گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است كه به جاي آن تكهي بخشيده شده قرار دادهام؛ اما چون اين دو عين هم نبودهاند گوشههايي دندانه دندانه در قلبم وجود دارد كه برايم عزيزند؛ چرا كه يادآور عشق ميان دو انسان هستند. بعضي وقتها بخشي از قلبم را به كساني بخشيدهام اما آنها چيزی از قلبشان را به من ندادهاند، اينها همين شيارهاي عميق هستند. گرچه دردآور هستند اما يادآور عشقي هستند كه داشتهام. اميدوارم كه آنها هم روزي بازگردند و اين شيارهاي عميق را با قطعهای كه من در انتظارش بودهام پركنند، پس حالا ميبيني كه زيبايي واقعي چيست؟
مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد، در حالي كه اشك از گونههايش سرازير ميشد به سمت پير مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعهای بيرون آورد و با دستهاي لرزان به پير مرد تقديم كرد پير مرد آن را گرفت و در گوشهاي از قلبش جاي داد و بخشي از قلب پير و زخمي خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت .
مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ ديگر سالم نبود، اما از هميشه زيباتر بود زيرا كه عشق از قلب پير مرد به قلب او نفوذ كرده بود...